هنگامی که ازدواجی صورت می گیرد و خانواده ای تشکیل می شود یکی از اهداف زوجین داشتن فرزند است که هم به بقای نسل آنها و هم به شیرینی و خوشبختی زندگی شان کمک می کند. وجود فرزند نیاز اساسی خانواده هاست و به ایجاد صمیمیت و رابطه عمیق تر عاطفی بین زوجین و حس خوشبختی آنها کمک می کند و از سوی دیگر آمدن فرزند به کانون خانواده با وجود اینکه اتفاق و رویداد مثبتی هست اما کانون استرس مثبت نیز می باشد یعنی اینکه به اندازه خود برای والدین احساس مسئولیت، نگرانی، وظایف و تکالیف جدید ایجاد می کند و آنها نیز بایستی با توجه به سایر وظایف و مشکلات زندگی زمان، انرژی، عاطفه، هزینه و … صرف فرزند یا فرزندان نمایند. در شرایطی که زندگی زوجین به صورت طبیعی پیش رود و کمتر با چالش ها و مشکلات بزرگ روبرو شوند و بتوانند بر مشکلات زندگی فائق آیند به احتمال زیاد نیاز های متقابل والدین و فرزندان برآورده می شود. اما این شرایط برای زوجین و فرزندانشان که اختلاف دارند و در زندگی تجربه تنش، اختلاف، مشکل، درگیری، بی احترامی و … را دارند متفاوت است در چنین خانواده هایی کودکانی که بایستی مهمترین نیازهای آنها یعنی احساس ایمنی و دلبستگی شکل گیرد و سایر نیازهای عاطفی و روانشناختی آنها تامین گردد برعکس دائماً دچار چالش، تنش، تردید، اضطراب، استرس و رفتارهای ناکارآمدی می شوند که بر اعتماد بنفس، عزت نفس، کارآمدی و ارتباط آنها با خانواده و دنیای بیرون و آینده آنها تاثیر منفی خواهد گذاشت. کودکانی که چنین تجاربی دارند و والدین آنها در حال اختلاف، تنش و درگیری هستند و یا اینکه از یکدیگر جدا شده اند به احتمال زیاد دچار مشکلات روانشناختی، عاطفی و رفتاری و حتی اجتماعی خواهند شد. از آنجائی که فرزندان در هر خانواده مهم و باارزش هستند و مهمترین دارایی پدر و مادر هستند در چنین خانواده هایی کانون تنش و آخرین سنگر والدین برای نباختن یا پیروزی در جریان طلاق فرزندان هستند و زوجین در زمان درگیری و اختلاف و جدایی و پس از جدایی دائماً بر سر فرزندان جنگ دارند تا بتوانند حضانت فرزند را بگیرند یا حق ملاقات بیشتری برای خود بگیرند و یا اینکه بدینوسیله به طرف مقابل فشار بیشتری آورده و به خواسته ها و حقوق بیشتری دست پیدا کنند. بدترین حالت ممکن زمانی پیش می آید که والدین نتوانند مصالح فرزند یا فرزندان خود را در نظر بگیرند و برای حق وحقوق فرزندان خود به توافق برسند و حتی برای ملاقات فرزند خود به توافق نرسند که چگونه و در چه زمان و مکانی این ملاقات صورت بگیرد. کودکان این والدین شدیدترین آسیب های روانشناختی و اجتماعی را می بینند و بدلیل کش و قوس های زیاد بین والدین و بدرفتاری ها، بی احترامی ها و بی اعتمادی ها، کودکان نیز با توجه به شرایط و ظرفیت های روانشناختی، اجتماعی، و حمایتی خود وخانواده دچار آسیب های زیادی از جمله اختلالات اضطرابی، استرس، افسردگی، افت عملکرد تحصیلی، پرخاشگری، بدرفتاری، بی اعتمادی نسبت به یکی از والدین یا هردو و عدم تمایل به ملاقات و برقراری ارتباط با یک یا هر دو والد و … می شوند. بنابراین لازم است برای این دسته از کودکان که متحمل آسیب های روانشناختی و اجتماعی زیادی خواهند شد اقدامی مناسب صورت گیرد.
در سال های گذشته ملاقات چنین فرزندانی با والدین خود به حکم دادگاه و در کلانتری ها اتفاق می افتاد لکن بدلیل اینکه کلانتری ها محل امنیتی و انتظامی بوده و بزهکاران و مجرمان دستبند یا پابند زده به آنجا آورده می شدند و کودکان شاهد خشونت، درگیری، خونریزی و… بودند و از لحاظ روانشناختی مکان مناسبی برای ملاقات کودکان با والدین نبودند، نیاز به حل این مشکل و ایجاد مکانی مناسب برای ملاقات فرزندان طلاق با والدین اقدام شود.